مدیریت سرمایه انسانی در مکتب شهید سلیمانی از منظر دکتر غفور کارگری

0
1338

مدیریت سرمایه انسانی در مکتب شهید سلیمانی
از منظر دکتر غفور کارگری

مقدمه:
چون نیت ثبت و ضبط مکالمه و دیدگاه است من از کلمه‌ی مخلصین که عرض کردم شروع می‌کنم. این واژه را ما بعد از رفتن حاجی شروع به گفتنش کردیم چون معمولاً «عاقبه للمتقین» گفته می شود و من مخلصین هم اضافه کردم چون دیدیم و می‌دیدیم ولی آن طوری که شایسته بود توجه لازم را نداشتیم که آن حس با انسان چی کار می کنه هم از حیث معنوی و اخروی و هم از حیث دنیوی و محبوبیت قلوب ؛

 

اهمیت توجه به سایر ابعاد مدیریتی شهید سلیمانی
به دلیل کمبود وقت شاید مطالب ارائه عمیق نباشد ولی علاقه‌مند بودم دیدگاه و سبک مدیریتی سردار سلیمانی را ازلحاظ علمی بیش از الآن و دقیق‌تر انجام بدم. حدس می‌زنم مباحث شاید در این جلسه تمام نشه. حدس می‌زنم بحث مدیریت سرمایه انسانی سردار بدون توجه به سایر ابعاد مدیریتی ایشان هرچند گذرا و داشتن نیم‌نگاه امکان‌پذیر نیست لذا باید به کلیاتی از مباحث که ارتباط بیشتری با مدیریت سرمایه انسانی دارد داشته باشیم.

 

مفاهیم اولیه
ما باید در خصوص مدیریت منابع انسانی سردار سلیمانی ،سردار شهید،در مکتب ایشان صحبت کنیم.4کلیدواژه داریم: سردار سلیمانی،مکتب،مدیریت ،سرمایه انسانی؛من در مورد هرکدام مختصری عرض می‌کنم بعد وارد اصل بحث میشیم هرچند این مباحث پشتیبان مباحث آتی هستند.

 

ویژگی های شهید سلیمانی
موقعی که میگیم شهید سلیمانی در مورد انسانی میگیم که یا کم نظیره یا بی نظیره.حقیقتش بخواهیم من میگم بی‌نظیر؛ هم از حیث شخصی هم از حیث فاعل و هم حیث عملکردی و فعلی.شما در تاریخ تشیع چند تا شخصیت می‌شناسید با مختصات سردار که این‌گونه آثار وجودی در جهان تشیع و اسلام داشته باشد یعنی فردی که در پیشانی انقلاب قرارگرفته و جبهه میدانی مقاومت را نگه‌داشته و در این مدیریت و فرماندهی مؤثر است.و جبهه‌ها را یکی پس از دیگری فتح می‌کند و درعین‌حال یک شخصیت سیاسی در تراز شخصیت‌های سیاسی رده یک جهان است.تأثیرگذار و در کنار این، یک عارف به تمام معنا و یک سخنور قهار و ادیب است . و در مردم داری در اوج قرار دارد.
ایشان کسی است که به معنی واقعی کلمه وقت برای استراحت نداشت.و برای ما طبیعی بود که حاجی بعد از دو هفته مأموریت شبانه‌روزی که از عراق سوریه و لبنان وارد ایران می‌شد ساعت  7.5 صبح جلسه می‌گذاشت.درصورتی‌که نخوابیده بوده و حداکثر خوابش 2یا3 ساعت بوده .این انسان وقتی با مردم مواجه می شه احساس نمی‌کنید عقبه کاری سنگینی دارد و با روی گشاده و با دل و تمام وجودش ارتباط برقرار می‌کرد.

 

دین داری و اخلاص شهید سلیمانی
در تدین و دین‌داری در اوجه و در اخلاص در قله است شما نمونه‌اش را یا نداری یا خیلی انگشت شمار داری و بنده به غیر از رهبری کسی دیگری را نمیشناسم.رعایت و داشتن اخلاص برای فرد ناچیزی مثل بنده خیلی سخت نیست چون کسی منو نمیشناسه ؛خب حاج قاسم هر جا وارد میشد و میرفت ذهن و فکرها دنبالش بود و مورد توجه دوست و دشمن بود.مسولین رده یک کشوری وقتی مارا می دیدند میگفتند حاج قاسم را فلان جا دیدیم و لذت بردیم.
مثلا در بیت رهبری فلان وزیر یا مسول نهادی سلام علیک کرده با حاج قاسم و رعایت اخلاص در فردی مثل حاج قاسم خیلی سخته و ایشان واقعا در اوج و قله اخلاص قرار داشت.
فردای ماموریتی که ایشان رفته بود عراق برگشتند با ایشان جلسه دونفره داشتم روز قبل کیهان صفحه بالای خودش را کاملا به این موضوع اختصاص داده بود.و عکس خیلی بزرگ و رنگی حاج قاسم و متن خیلی خوبی درباری نقش سردار سلیمانی درفتح جُرف الصخر. من به حاج قاسم گفتم کیهان چنین عکس و متن خیلی خوبی از شما زده است.
حاج قاسم گفت به خدا من ازدیدن این مطالب ناراحت میشوم و حقیقتا ناراحت میشد شاید من باشم بگویم دوست ندارم مطرح بشوم ولی ته دلم ناراحت نباشم. حاج قاسم در حد گریه ناراحت میشد که چرا من را در این حد مطرح میکنند در جامعه در حالی که مسولین دنبال مطرح کردن عکس هستند که عکسشان و اسمشان مطرح شود؛ موقعی که آن کارگردان تمام جوانب در فیلم ساختن و سناریو و …. را تمام کرده بود؛ وقتی به حاج قاسم مطرح شد آن نامه را با گریه نوشت  که شما برای من دارید فیلم میسازید!؟ باید برای باکری و همت بسازید.

 

مشورت پذیری و تفکر عمیق
خب این انسان در ابعاد مختلف انسان توانمند و بعضا انسانی که در نگاه اولیه تضاد های رفتاری مثل بزرگان میدیدیم.(در ظاهر) ؛ یعنی فردی که در میادین در اوج قاطعیت است امکان نداشت ما بتوانیم غیر عمیق با ایشان حرف بزنیم حرف که میزدیم باید عمیق حرف میزدیم . حاج قاسم سطحی حرف زدن را نمیپذیرفت چون هم باور خودش بود و هم حیطه کاریش خطیر و مهم بود.شما اگر حرف و سخنی عمیق و غیر نسنجیده میزدی ناراحت می شد که شما مسول اینکار هستی و تحلیلت خیلی ضعیفه و میخواهی برای جهان اسلام تصمیم بگیری ؛این انسان سخت گیر و بسیار قاطع بود و در تصمیم گیری ها وقتی تصمیم میگرفت یعنی تمام.چون تصمیم از مشتقات صمه است یعنی باید گوشات کر بشود و بری برای اجرا و مشورت و بالا پایین کردن موضوع برای قبل از تصمیم است.

 

عاطفی بودن در قبال سایرین در عین قاطعیت در میدان جنگ
این انسان قاطع در مقابل همان کسی که از خودش قاطعیت مشاهده کرده بود فردا میدیدی که دستتو ببوسه یا مینویسه؛ مطلبی برای حاج قاسم نوشتم که اینطوری بوده و این کارا را کردم و نوشتند که من دست بوس شما هستم. ایشان وقتی که از این فتوحات بزرگ برمیگشت مدیریت دانش را برای روایتگری خیلی خوب انجام میداد. ما هم توفیق داشتیم از افرادی که در رکاب ایشان بودیم باید یا قبل از اتمام جلسه تمام اعضای جلسه دوست داشتن ارادتشان را به حاج قاسم نشان بدهند و می آمدند دست بوس حاج قاسم؛شاید یک میلیون بار پیش آمده افراد مختلف بخوان دست ایشان ببوسند من ندیدم این اتفاق بیفتد حتی عکس العمل ایشان این بود که حاج قاسم میخواست (دست ایشان را) ببوسد.

 

تحسین ولی در زمان حیات و تعظیم ولی بعد از شهادت
خب این انسان با این عظمت بود. در بعضی کتب که درباره شخصیت ایشان بود، یک جمله خوب وجود داشت به این شکل که «ایشان در زمان حیاتش تحسین ولی را برانگیخت و بعد از شهادت تعظیم ولی را!» فرمایشات آقا یادتان هست؟ ایشان فرمود «وقتی حاج قاسم می آمد به ما گزارش بدهد ما احساس خوشحالی میکردیم و انسان دوست داشت ایشان را تحسین کند و الان من مقابل شهادت ایشان تعظیم میکنم»؛ بنده در دوران حیات هیچ کس از مقام معظم رهبری نشنیده ام (ممکن است بوده باشد ولی من نشنیده ام) که در جلسه عمومی ایشان این لفظ به کار ببرد که من فلان شخص را دوست دارم . حضرت اقا در سال 86 (12 سال قبل شهادت حاج قاسم) آمدند نیرو و در جمع دوستان صحبت کردند و دوبار اشاره کردند که من سردار سلیمانی را دوست دارم.این را من از کسی دیگر نشنیده ام که جز برای حاج قاسم به کار گرفته شد.ایشان وقتی که میروند منزل شهید میفرمایند شهادت ایشان برای شما سخت بود ولی برای من سخت تر بود.شما ببینید چندتا سخنرانی از حضرت آقا سراغ دارید که به حاج قاسم اشاره نکرده باشند؟!

 

تاثیرکلام
حاج قاسم یک مرد و انسان عجیبی بود. و این عجیب بودنش فقط به دوران جبهه مقاومت برنمیگردد من زمان جنگ عضو شورای فرماندهی قرارگاه کربلا بودم.و شاهد بودم که حاج قاسم با چندین جمله مسولین را تحت تاثیر خودش قرار میداد.یعنی قدرت کلام و تجزیه تحلیلش مال دوران جبهه مقاومت نیست.شهید سلیمانی در دوران انقلاب متولد شد و در دوران دفاع مقدس رشد کرد و در دوران جبهه مقاومت به تکامل رسید و وقت رفتنش بود.ایشان همون موقع هم اینجوری بود.یکبار آقای شمخانی به من گفت برا و از وضعیت یگان های مستقیم مناطق عملیاتی گزارش تهیه کن.
ما رفتیم لشکر ها و یگان های مختلف را بررسی کردیم.گزارشی که من تهیه کردم اتفاقا همه سردار ها و برادر قاسم هم بود و ماهم که آن موقع گرایش خاصی به سردار سلیمانی نداشتیم.بررسی من این بود که بهترین شکل آموزش و سازماندهی را لشگر 41 ثارالله دارد.با وجودی که لشکر 41 ثارالله مال منطقه خشک و بیابانی کرمان بود و از حیث تعداد نیروی انسانی مشکل داشت ولی قدرت سازماندهی بالایی داشت.زمانی که فاو توسط عراق سقوط کرد مرحوم ظهیر نژاد  آمد برای تهیه گزارش؛ ما هم در آن جلسه بودیم و نهایتا قرارشد که فرماندهان یگان های فاو به ایشان گزارش بدهند.
دوستان و فرماندهان مختلف گزارش دادند نوبت به حاج قاسم رسید. ایشان شروع به گزارش کرد و ماوقع را گفت و اتفاقاتی که در لشکرش افتاد بیان کرد. یکجا هم طبیعی داشت میگفت من رفتم خط و بالای خاک ریز وضعیت دشمن ببینم و برادر ظهیر نژاد گفت برادر سلیمانی همینجا نگهدارید برای چی شما رفتید خط؟! شما فرمانده لشکر هستید شما باید در مقر خودتون بشینید و لشکر را هدایت کنید خب میرید خط شهید میشید و کل لشکرتون بهم میریزه . حاج قاسم بحث گذاشت کنار و شروع کرد سخنان عجیبی گفتند. منطقی و عمیق ولی با بیان با نفوذ و شیوا و بعضا عاطفی گفت که یکی از فرماندهان اگه ما خط نرویم کسی نمی تواند کاری بکند ولی زمانی که فرمانده لشکر در مقر خودش نشسته و دستور میدهد که آتش توپ خانه بر روی دشمن آتش بریزد یا هلکوپتر و یا جنگنده می رود بالای سر دشمن؛ الان من با وجود خودم باید نیروها را تشویق و تحریک کنم.
ما در حکومت امام علی(ع)، حسینی وار میجنگیم. این جمله عمیق و اندیش مندانه است که امام حسین حکومت نداشت ولی ما حکومت داریم و حسینی وار میجنگیم. و مثال میزد که من کل لشکرم را به خط میکنم، شما اگر فرمانده گروهان و گردانی دیدید که دست پایش مجروح نشده باشد من لشکر را رها میکنم. ما با دست خالی میجنگیم؛ و گفت و گفت تا یکی از فراندهان گریه کرد و گفت برادر سلیمانی شما من را تحت تاثیر قرار دادید.عین همین داستان را بعد از حمله عراق به شلمچه داشتیم.عراق بخشی از شلمچه را گرفت و در بخشی از جلسه که مرحوم رفسنجانی بیان کرد علی رغم اینکه حاج قاسم نمیخواست حرف بزنه ولی شروع به صحبت کرد و آقای رفستجانی اشک ریخت.

 

متفکر و ادیب
شما ببینید مطلبی که ایشان از شهید و شهادت بیان میکنند.ما که توفیق داشتیم در انقلاب و نسل اول (باشیم)، جملات مهمی که شنیده بودیم درباره شهید و شهادت این هاست. اولی «شهید قلب تاریخ است» از مرحوم شریعتی که واقعا تحت تاثیر قرار میداد. جمله بعدی از شهید مطهری که «شهید شمع محفل بشریت است». جمله بعدی از امام (است که فرمودند) «شهید نظر میکند به وجه الله»؛ ما پیرمردهای جلسه جمله دیگری از بزرگان نداریم.
من چهارمین جمله فاخری که شنیدم از حاج قاسم است: «تا کسی شهید نبود شهید نمیشود» .«شرط شهید بودن شهید شدن است».حقیقتا این جمله در تراز جمله های اندیشمندانه حضرت آقا و مطهری نیست؟! و جالبه ایشان به یک معنی به این جمله رسیده بود و به این جمله عمل میکرد. وباز میفرماید «اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او و رفتار و اخلاق او استشمام میشود بدانید او شهید خواهد شد». ما همه میدانستیم او شهید خواهد شد.همه میدانستیم و من در بخشی از عرایضم عرض خواهم کرد.ایشان تمام کرده بود برای خودش و حدیث نفس بود. از لحاظ ادبی، انسان این چنینی بود.

 

مکتب، نظریه یا رویکرد شهید سلیمانی
کلید واژه بعدی مکتب است ؛ مکتب شهید سلیمانی ؛ما چند نفر سراغ داریم که رهبر در خصوص  آن فرد لفظ دارا بودن مکتب بکار ببرند. در ظاهر نداریم.خب این خیلی افتخار بزرگی است که نائب امام زمان بفرماید ایشان دارای مکتب است و اینجا نکته ای شنیدنی عرض میکنم که از افتخارات من است. من حدود 6-7 سال پیش به این نتیجه رسیدم که ایشان دارای مکتب است و بیان کردم.اتفاقا هر دو شاهد در دانشگاه هستند ؛ دکتر فرهی و دکتر محمدی ؛ من صحبت های ایشان را میشنیدم و احساس میکردم صحبت ها قابلیت فرمول کردن و تبدیل به نظریه دارند و قابل تبدیل به مکتب است.
به عزیزان گفتم ایشان حرف های عمیقی میزند و نظریه ها خاص و عجیب است. فرصت و تخصص تبدیل کردن این استا به یک نظریه علمی را ندارد. اولی ترین افراد برای این که این سخنان را تبدیل به نظریه و مکتب کنند دانشگاه امان حسین و اساتید دانشگاه امام حسین هستند؛ با توجه به شناخت من به ایشان اگر احساس کنند جمعی به صورت جدی دنبال این مسائل است بخاطر مطلب و موضوع و  نه به خاطر خودش هماهنگی وقتش را انجام میداد. شاید جرقه آن موقع به ذهن من رسیده بود.و این دیگر ظاهرا اختصاصی ماست.
بعد از شهادت ایشان سوابق خودم را آماده کردم نامه ها و مکاتبات را آماده میکردم (در سالیان توفیقی که خدمت ایشان بودم). دیدم صورت جلسه دونفره دارم و درباره موضوعی گلایه کردم و ایشان فرمودند اینطوری که شما میگویی نیست ولی من در مدیریت مکتب دارم. 19/3/93 جلسه بود وایشان به من گفت مکتب دارم و گوشه ای از مکتب مدیریتی را توضیح داد.
به همین دلیل من در خصوص مکتب مدیریتی ایشان این خواهش را دارم؛ بعد شهادت ایشان آستین بالا زدم شروع کنم ولی نه بضاعت عملی لازم را دارم و نه وقت لازم را. پیشنهاد میکنم یک جمع علمی روی مکتب حاج قاسم کار کند. من فکر میکنم در مطالعه بخش مدیریتی رفتار های بعد های مختلف حاج قاسم میتواند تبدیل به مکتب علمی بشود و لازمه اش کار علمی روی این موضوع است و مواد خامش وجود دارد، سخت است ولی ارزشمند است. ایشان از نظر بنده در مدیریت صاحب مکتب است.
مکتب عبارت است از وجود نظریات مختلف که غالبی را ایجاد بکند مثل تعریف شهید مطهری از مکتب؛ ایشان در مدیریت و فرماندهی صاحب مکتب است، ایشان در مورد دفاع مقدس صاحب نظریه است.(نه مکتب)یکی از نظریه های ایشان این است درباره دفاع مقدس در دوجلسه سخنرانی شنیده ام که: در هیچ برهه ای از تاریخ تشیع همانند دوران دفاع مقدس تشیع اجرا نشده. ببینید علمی تر بخواییم بگوییم یک فرضیه است ولی از نظر من یک نظریه است. ببینید حرف خیلی بزرگی است ؛این را باید مثلا علمای تاریخ دان شیعه بررسی کنند که آیا هست یا نه؟!

 

ولایتمداری شهید سلیمانی
حاج قاسم در امور سیاسی ،انقلابی و اجتماعی (چون موضوع من نیست گذرا میگویم ) دارای رویکرد (نه نظریه) و رویکردش در امور سیاسی ولایت مداری حقیقی است. نه ولایت مداری شعاری؛ حقیقی یعنی چیزی که ولی بیان میکند من اگر با آن هماهنگ نیستم آن را با تمام وجود بپذیرم و مخفی نکنم. چیزهایی که با نظر من میخواند را پر رنگ کنم.ایشان اینگونه نبود. مثل سردار قاآنی که دیروز تماس گرفتند و گفتند موضوعی که دنبالش بودیم با دفتر تماس گرفتیم و نظرشون این است پس دست فرمونتون را بر این اساس تنظیم کنید و تمام. شاید من الان از آن دست فرمون خوشم نیاید و نپذیرم ولی ولایت مداری این گونه نیست.ایشان در امور سیاسی معتقد به جذب حداکثری بود.و عمل میکرد.در سفر هایم با ایشان دیدم کسی که به ظاهر کاملا به آن جناح رفته ولی یک عقبه درخشانی دارد ایشان دستی به سر وگوشش میکشید (یعنی تفقدی می کرد می گفت) که بگویید فلانی بیاید. نگاهش به جذب حداکثری بود.و در عین حال به خطوط قرمز ولایت به شدت پایبند بود.

 

مردم داری
در امور اجتماعی ایشان در اوج مردم داری بود ولی نه تعارفی. عشق و لذت میبرد از اینکه برای مردم وقت بگذارد.امکان ندارد کسی را ببینید بگوید من از حاجی درخواست عکس کردم و نپذیرفت.

 

رویکرد جهادی
در بحث انقلابی گری ؛ حاج قاسم نگاهش جهادی بود و غیر از این را نمیپذیرفت.اقدام انقلابی و فعالیت انقلابی بدون رویکرد جهادی با آن سه تا ویژگی خاص که آقا فرمودند.سه تا ویژگی که حرکت جهادی:1.مخلصانه باشه (فرمایش آقا) 2.شبانه روزی 3.دشمن داشته باشه یعنی حرکت جهادی بدون دشمن نمی شود،

 

تقید در امور دینی
ایشان در امور دینی مقید بود. مقید یعنی به معنی واقعی کلمه و از این قید و چهارچوب خارج نمی شود.که نمونه هایش را در فرمایشات آقا دیدید. در امور قدسی و اخروی واله و شیدا بود. عاشق و بیقرار بود. بیقرار شاید برای شما پذیرفتنی نباشد که تعجب کنید ایشان این 7-8 سال خصوصا در جبهه مقاومت چطور مقاومت کرد.

 

عاشق شهادت
بیقرار بود برای شهادت و له له میزد .در امور اخلاقی دارای فضایل اخلاقی بود.در بحث ها اشاره خواهم کرد.

 

ویژگی های مدیریت سرمایه انسانی سردار سلیمانی
حالا در رابطه با مدیریت سرمایه انسانی سردار صحبت کنیم.اگر ما این کار بخوایم گذرا انجام بدیم بدون نگاه به منش مدیریتی ایشان و سبک مدیریتی ایشان به طور کلی بحث ناقص میماند. لذا به صورت بیان کلان به بحث میپردازم که ایشان در مدیریت سرمایه انسانی خودش دوتا مبنا داشت.
1.    مبتنی بر مکتب اسلام بود. بر این اساس سرمایه انسانی خودش را در این مکتب(مکتب اسلام) دین محوری و دین مداری لحاظ میکرد. یعنی لحاظ کردن اموزه های دینی خصوصا تشیع.
2.    رعایت حدود شرعی:حدود شرعی را ایشان هم خودش و هم از نیرو ها و عناصر خودش به صورت جدی درخواست میکرد.
3.    ولایت مداری:در بحث ولایت مداری دیگر بالاتر از تابعیت چیزی نداریم که ایشان عاشقانه تابع بود.یعنی حضرت آقا را هم به عنوان مصداق ولی فقیه و هم از منظر دینی و عالی و برتر عشق میورزید.و تابع بود.ایشان بیان میکرد ما هرجا به نظرات و تدابیر حضرت آقا گوش میکردیم و عمل میکردیم همون جا ،جای بود که به موفقیت میرسیدیم.

 

مبنای مکتب دفاع مقدس
مبنای دوم ایشان در مدیریت سرمایه انسانی،  دوران دفاع مقدس بود. ایشان از مکتب دفاع مقدس مطلب میگرفت و بر آن اساس نیروهای خودش را مدیریت میکرد. راهنمایی میکرد و انگیزه میداد.حوزه عمل ایشان در خصوص سرمایه انسانی 4 بخش میشود (که این یعنی بحث ما با یک جلسه تمام شدنی نیست)اگر بخواهیم این را عمیق کارکنیم حتما دو جلسه نیاز دارد.
ببینید ما وقتی میگوییم سرمایه انسانی سازمان ذهنمان به کارکنان مجموعه میرود .بعد از کارکنان آحاد پرسنل و فرماندهان ومدیران مجموعه هستند. سبک مدیریتی ایشان با فرماندهی و سبک مدیریتی ایشان با کارکنان باهم متفاوت است و طبیعتا تعامل حساسیت ها و ظرافت ها متفاوت است.

 

حوزه اختصاصی رهبران نهضتی
حوزه سوم بعد اختصاصی رهبران و عناصر نهضتی هستند که سرمایه انسانی جبهه مقاومت هستنددر سازمانی سرمایه انسانی نیروی قدس سپاه هستند. حاج قاسم برای خودش روش و سبکی داشت و اجرا میکرد.اینجا تقریبا خانواده را هم باید اضافه کرد.ایشان با نزدیکان رهبران هم ارتباط داشت.ارتباطی عمیق داشت. طوری که رهبران وفرماندهانی که زنده هستند(و نه شهیدان) فرزندانشان حاج قاسم را عمو صدا میزدند و حتی بعضا از عموی حقیقی خودشون هم حاج قاسم را بیشتر دوست داشتند.من می دانم از عمو بیشتر دوست داشتن حاجی رو.همان رهبران و عناصر کلیدی و غیر کلیدی نهضتی آنا هم در چتر مدیریت و فرماندهی حاج قاسم حضور داشتند.

 

حوزه کشورهای دوست
حوزه چهارم کشور های دوست هستند کشور هایی که خود حاج قاسم کمک به دولت سازی را انجام داده بودند.این هم جزء سرمایه تحت مدیریت سردار سلیمانی بودند. دولت هایی مثل عراق و بخشی از مسئولین و دولت مردان سوریه ،و لبنان و اگر بخواهیم این 4 حوزه را جداگانه بررسی کنیم هر کدام داستان مستقل خودش را دارد و ایشان برای هر کدام فصل مختص به خودش را باز کرده است. یعنی دارای روش اختصاصی بودند هرکدام در نحوه مدیریت و نوع تعامل و مدیریت با ما کاملا متفاوت بود.

 

جدیت در کار
بند بعدی که نوشتم همین است که در نحوه مدیریت ایشان پارادوکس ها و تفاوت هایی میبینید در ظاهر مثلا در مدیریت ما که زیر مجموعه ایشانیم خیلی سخت گیر بود. حتی من به شوخی میگفتم مسولینی که با حاج قاسم کار میکنند باید مدال بگیرند.چون خیلی سختگیری میکردند و انتظارات بالایی داشتند.ولی همه ما عاشقانه پیش ایشان کار میکردیم.چون منشا سخت گیری را میدانستیم شیرین بود.چون کار خطیری بود. از مباحث و نکات مهم دیگر اینکه ایشان برخی از روش های مدیریتی اش با روش های معمول حتی در نهاد ها و سازمان های مکتبی متفاوت و متضاد است و برخی از دیدگاه های ایشان با مباحثی که ما پذیرفتیم؛ ایشان قبول نداشت.و قبول نداشتن ایشان را تلقی نکنید و عمیق تلقی کنید.

 

نفوذ کلام
بحث دیگر اینکه ایشان یکی از روش های موثر مدیریت سرمایه انسانی اش این بود خیلی صحبت جذاب و گیرا میکرد. و ما هم تشنه صحبت های ایشان بودیم و همیشه حرف های ایشان حرف های اثر گذار و خوب و جذابی بود؛ ولی بیشتر از سخنانش عمل ایشان مارا هدایت میکرد.ایشان لازم نبود بگوید آقا مثل کارمند کار نکنید و کار شبانه روزی باید بکنید.ایشان را میدیدی غیر از این نمیتونستی کار کنی. 4-5 سال پیش در دانشگاه عالی دفاع ملی یک دانشگاه بین المللی میخواستند راه بیندازند که در ظاهر راه اندازی شد.و آنجا به من گفتند اینکار انجام بده من گفتم که من اصلا خجالت میکشم که به حاج قاسم بگم (حاج قاسم اینجوری کار می کند من برم فلان جا؟!) دوم اینکه به این کاری که الان دستم است به اندازه شهادت عشق میورزم. آن هم باز برگرفته از روحیات حاج قاسم بود. حاج قاسم با عمل خود، ما و کارکنان و عناصر نهضتی را هدایت میکرد.خیلی نکته مهم و کلیدی هست !

 

مدیریت بر خویشتن
اخرین بحث در این بحث، ایشان قبل از اینکه بر این 4 حوزه مدیریت بکند حقیقتا مرحله مدیریت بر خویش را با موفقیت طی کرده بود.(مطلب حضرت آقا). ایشان بر خویشتن خویش مدیر بود.من به یاد ندارم که یکبار ایشان تصمیم احساسی بگیرد؛ در فضایی که تمامی مشاورین و دست اندر کاران ایشان، به ایشان مشورت و نظر میدادند و اصرار می کردند که این کار را بکنید.ایشان احساسی نمیشد.همواره باید تصمیم حکیمانه و منطقی و با صلاحدید آقا باشد.(مدیریت خویشتن). فضایی بود که انسان ضعیف را قلقلک بده و چون ایشان بر خودش مدیریت میکرد ساختن کلیپ برای خودش هم پس میزد. در تعامل با مشکلاتی که با سازمان های مختلف داشت ایشان از مدیریت بر خویشتن عبور نمیکرد. مدیریت خویشتن همزمان با جلب آن سازمان ها به سمت خودش بود.اگر بر خودش مدیریت نمیکرد میگفت اینها را ول کن .در بحث های شخصی و در عبادات ایشان مدیر خودش بود و کنترل میکرد خودش را. یکی از دلایل و رموزی که شهید سلیمانی به اینجا رسید که تشییع جنازه ش در تاریخ نمونه شود و فرمانده ای با این همه محبوبیت یکی از رموزش این بود که مدیر خودش بود.حالا دیگر من از اینجا وارد بحث های تخصصی سرمایه انسانی بشم ولی نمیتوانم اشاره ای گذرا به این بحث های سرمایه انسانی نداشته باشم و فکر کنم تبیین شخصیت حاجی یک مقدار سخت باشه.ببینید در مدیریت سرمایه انسانی محوریت حاج قاسم حکمت بود، خرد ورزی بود و رشد و ارتقای انسان بود. توضیح خواهم داد که این ها به هم نزدیک است.

 

مفهوم سرمایه انسانی
در تعریف سرمایه انسانی از نظر اندیشمندان مختلف تعاریف زیادی داریم. مثلا آقای شوتز سرمایه انسانی را مترادف دانایی می داند ،آقای توماس استوارد سرمایه انسانی را مترادف سرمایه فکری می داند، آقای لسلی خلاقیت را مترادف سرمایه انسانی می داند آقای تومولو ویژگی مهارتی تحصیلی و فرهنگی را آن اساس سرمایه انسانی می داند.(با رویکرد اسلامی هم همینطوره)…
خب همه ما به این توجه داریم البته شاید در عمل نباشد ولی در مباحث علمی همه توجه دارند که سرمایه انسانی مهمترین و ارزشمندترین و پایدارترین سرمایه یک سازمان است.سرمایه های دیگر مستهلک و کهنه میشوند ولی سرمایه انسانی از بین نمی رود.جسم فرد حتی ممکنه از سازمان جدا بشود ولی جزیی از سرمایه انسانی سازمان باشد و ما واقعا حس میکنیم که حاج قاسم هنوز دارد مارا فرماندهی میکند.به قول سردار سلامی نیروی قدس دوتا فرمانده دارد و الهام میگیریم از ایشان؛ لذا مزیت رقابتی تمامی سازمان ها سرمایه انسانی است. این واژه هایی که اشاره کردم به نظر من کانون و محور توسعه سرمایه انسانی است.و موقعی که قرارشد صحبت کنم بر موضوع سبک مدیریتی حاج قاسم تمرکز کردم و حاج قاسم همین هارا مبنا قرار میداد. حکمت ،تعقل و خردورزی و رشد.
حضرت علی (ع) در حدیثی میفرمایند که نیروی اندیشه دارا بودن فکر و داشتن قدرت تشخیص از مهمترین ویزگی های انسان است،قران کریم در 16 آیه از انسان های خردمند تحت عنوان اولو الالباب یاد کرده است. شهید مطهری نیز یکی از شاخص های مهم انسان کامل را دارا بودن رفتار و فعل حکیمانه بیان میکند. شهید مطهری میفرماید رفتار حکیمانه آن است که رفتاری معقول داشته باشد. و انسان حکیم انسانی است که در کارها بهترین هدف را در نظر میگیرد.بهترین هدف ها و بهترین وسیله ها برای رسیدن به این هدف را روش حکیمانه میگویند.هرچه خردمندی انسان اضافه شود برای مقاصد خودش از وسایلی که بهترین و کاملترین روش به مقصد میرسند عمل میکند این یعنی فعل حکیمانه! مقام معظم رهبری سرمایه انسانی فکری را مهمترین مزیت رقابتی و دارایی راهبردی سپاه امروز و آینده تلقی میکنند.
ایشان سرمایه انسانی را مترادف سرمایه فکری بیان میکنند و نیروی انسانی تحول گرا در سپاه را افرادی با انگیزه و ایمان بالا و دارای تفکر عمیق و راهبردی و تیزهوش و دارای روحیه تحول و عادت نکردن به سیستم های گذشته و سنتی و داشتن شهامت قالب شکنی می دانند. اگر اینطوری نباشد به دنبال شیوه نو نخواهد رفت. علامه جعفری در خصوص انسان یک دسته بندی مطرح میکند. یک هرم مطرح می کنند که قاعده ی هرم نوع انسان است و به ترتیب انسان در حال رشد، انسان فهیم و مدرک، انسان معتقد به ماورا طبیعت، انسان دیندار، مسلمان و رشد یافتگان حیات معقول در نظر گرفته شده است. اندیشمندان غربی نه به این کاملی و زیبایی ولی به بحث دانایی و خردورزی و فردی تاکید دارند.از جمله ای کاف،ای کاف لازمه ی توسعه ی مستمر انسان را خردورزی می داند.

 

مفهوم خودتوسعه ای
یک نکته بسیار قابل توجه که ایشان دارد ما در بعد انقلاب خصوصا در دوران دفاع مقدس زیاد میبینیم مفهوم خود توسعه ای هست.که تاکید دارند انسان های موفق خود توسعه هستند.این بحث را شهید مطهری در انسان کامل به گونه ای دیگر ذکر میکند.ایشان عنوان میکند که خیلی از اندیشمندان بزرگ اسلامی ما کسانی بودند که کمتر کلاس رفتند و بیشتر فکر کردند در باب تفکر(انسان کامل) و مثال میزند؛آیت الله بروجردی کل مدتی که رفت پای درس استاد 8 سال بود.با آن عظمت و محبوبیت مابقی را تفکر کرد و فکر کرد و پژوهش کرد.و اخرین بحث شهید مطهری است که میفرماید شرط اول رشد آگاهی و شناخت و اطلاع به سرمایه ها و امکانات موجود است.بعد از مرحله ی قدرت ،لیاقت و شایستگی و توانایی برای نگه داشت و برای بهره برداری است از آن امکانات،انسان به همان اندازه که لیاقت و شایستگی ادارد و بهره برداری از امکاانات را دارد همان اندازه رشید است.
طبیعتا امکانات معنوی و عادی حالااز نظر بنده حقیر(شهید عزیزمون) هم حکیم بود و هم واقعا روی حکمت تاکید داشت.حکمت عمدتا در مورد آقا به کار می رود ولی آن خودش هم حکیمانه اداره میکرد.هم زمان و هم سرمایه انسانی را.هم انسان رشیدی بود یعنی میفهمید از کمترین امکانات در اختیارش چه امکانات مادی و چه معنوی و چه فرهنگی و چه سرمایه انسانی و چه اجتماعی و چه ظرفیت های جغرافیایی و ظرفیت ها و امکانات نظامی و تسلیحاتی چگونه به نحو احسن استفاده کند و هم به خردورزی و هم تعقل بها میداد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید


8 × = بیست چهار